چند شعر سعدی
شبی برنشست از فلک برگذشت
به تمکین و جاه از ملک درگذشت
چنان گرم در تیه قربت براند
که بر سدره، جبریل از او باز ماند
بدو گفت: سالار بیت الحرام!
که ای حامل وحی برتر خرام
چو در دوستی، مخلصم یافتی
عنانم ز صحبت چرا تافتی؟
بگفتا: فراتر مجالم نماد
بماندم که نیروی بالم نماند
اگر یک سر موی برتر پرم
فروغ تجلّی بسوزد پرم
بوستان، «سعدی»
و آخر سر، سیف فرغانی می گوید:
گر چه سوی آسمان، همراه باشد جبرئیل
چون تواند پای بر معراج پیغمبر نهاد؟
برای دیدن سایت جک های باحال خودم سبحان جمشیدیان به لینک زیر مراجعه کنید.
sobhan-webstar5.blogfa.com
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ناب ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0